کریپکی و هایدگر - برای فلاسفه علم مثال دیگری پیدا کنید !
کریپکی و هایدگر
یکی از مواردی که به طور معمول از آن به عنوان مرز میان فلسفه تحلیلی و فلسفه قاره ای یاد می شود ، جایگاه منطق نزد فلاسفه تحلیلی است . برای فلاسفه ای که در سنت تحلیلی مشغول به کار هستند ، واضح و روشن صحبت کردن ، موضوعی با اهمیت ویژه است که طبعا یکی از راههای زدودن ابهام از زبان طبیعی استفاده از منطق در یافتن صورتبندی صریح و واضح جملات است .
شلیک در مقاله "پوزیتویسم و رئالیسم " به بیان اصل تحقیق پذیری علی الاصول می پردازد. تحقیق درباره معنا داری گزاره های تجربی به کمک این اصل صورت می گیرد و گزاره های معنا دار غیر تجربی ، از جمله گزاره های ریاضی صرفا منطقی تلقی می شوند . نکته مهم در کار فلاسفه تجربه گرای منطقی ، نقش منطق نزد آنان است . بدین معنا که اگر گزاره ای از قواعد منطق پیروی نکند ، درباره معنا دار یا بی معنا بودن آن سخنی به میان نخواهد آمد .
مثالی که در این باره زده می شود گزاره معروف هایدگر است :
" هیچی ، خودش می هیچد . "
تحلیلی که از بی معنا بودن این گزاره ارائه می شود این است که در این گزاره سور هم در نقش محمول و هم فعل قرار گرفته است که به وضوح مخدوش نمود ن قواعد منطق ( دو ارزشی فرگه ) است . حلقه وین بلافاصله این موضع را می گیرند که درباره معنادار یا بی معنا بودن این گزاره به دلیلی که ذکر شد نمی توان صحبت کرد . اما من دلایلی ارائه خواهم داد که این گزاره قواعد منطق را مخدوش نمی سازد . گرچه احتمالا این استدلال به هیچ وجه هایدگر وسایر فلاسفه قاره ای را خوشحال نخواهد کرد – زیرا پیروی از قواعد منطق هیچ اهمیتی برای آنها ندارد – اما در صورت اعتبار این استدلال ، این مثال نمی تواند نقش قبلی خود را حفظ کند .
کریپکی در بخش انتهایی مقاله " ملاحظات فلسفی در باب منطق موجهات " ادعا می کند که وجود یک محمول یک موضعی است ( مثلا آن را با E نشان می دهیم ) بدین معنا که x موجود است را می توان به این صورت نشان داد : E(x) به همین صورت می توانیم ادعا کنیم که هیچ بودن یا وجود نداشتن محمول یک موضعی مشابهی با نماد H می باشد در این صورت به سادگی دیده می شود که گزاره هیچی خودش می هیچد .( هیچیدن را K می گیریم ) بدین صورت می تواند صورت بندی منطقی شود :
For all x (H(x)→K(x))
For all x (¬E(x)→K(x))
اگر لازم باشد می توان هیچیدن را یک محمول دو موضعی نیز تعریف کرد :........بوسیله .......می هیچد . K(x,y)
علیرغم عدم اهمیت آن برای فلاسفه قاره ای ، محمول گرفتن وجود راه را بر عدم امکان صورتبندی منطقی این جمله می بندد .
Kripke, "Semantical Consideration on Modal Logic", 1963