جهت اطلاع 3


اي پسران اسماعيل!
و اي عروسان فلسطين!
كه تاجي از سيم خاردار بر سر داريد
و گرداگردتان ديوار ياس و اضطراب كشيده اند
اي دهان دوخته ها !
محصور شده هاي يك نبرد نابرابر!
كه تنها فريادهاي مادران تان
شما را از چنگ اشغالگران رهايي مي بخشد!
اي پسران اسماعيل!
و اي عروسان فلسطين !
فانوسقه هاي جانبازي را محكم بسته ايد
اي آنان كه سر فرود نياورديد!
تسليم نشديد
مزارع زيتون تان را سوختند
اين آب دزدها
پسران و دختران روستاهاي متروك و
غصب شده با زور سرنيزه ها
محاصره شده ايد با ديوارها
كهن و ريشه داريد
اما
شهرهاتان مقاوم بادا
در برابر تجاوز دشمن
سرزمين مقدس تان را محكم بگيريد
كه اين موهبتي الهي ست
كه فتح تان را
زنجيرهاي ناگسستني باستاني
ضمانت كرده است!
"قوانین جهان شمول"، قوانینی که چنان اکید بیان میشوند که نقض خود را غیر ممکن اعلام میکنند، هرچند در ابتدا دهانپرکن و برانگیزاننده احساسات اند اما در واقع فاقد محتوای شناختی هستند، این جملات صرفاً واضع یک قرارداد جدید و یا آشکارکننده یک قرارداد تلویحی پیشین در زبان میباشند. از این جهت این جملات ارزش معرفتی ندارند (اطلاع تازهای از امور واقع به ما نمیدهند) بلکه فقط به عنوان ابزار ممکن است کارامدی یا ناکارمدی پراگماتیک داشته باشند.
اگر بعد از خواندن مطلب حامد قدوسی با عنوان عقلانیت اقتصادی (جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵) هنوز مایل هستید بپرسید: "خوب این چه ربطی داره؟" ادامه مطلب را هم بخوانید:
اگر عبارت نقل شده از اسپینوزا و توضیحات تکمیلی حامد در مورد تابع مطلوبیت را دوباره مرور کنیم متوجه میشویم که در اینجا سه مفهوم اساسی وجود دارد:
1. "انسان" یا "انسان عاقل"
2. بهتر بودن یک حالت از حالت های دیگر
3. انتخاب یک حالت از بین حالتهای دیگر
با استفاده از این مفاهیم اسپینوزا و مدافع ایشان مدعی هستند: "هر انسان عاقلی از بین گزینههای ممکن گزینهای را که بهترین گزینه میداند انتخاب میکند." جهان شمول دانستن این قانون به معنی این است که: اگر در جایی انتخابی صورت گیرد یا انتخاب کننده "انسان عاقل" نیست یا اگر هست بهترین گزینه را انتخاب میکند. در واقع اگر نخواهیم بپذیریم این گزاره "انسانها" یا "انسانهای عاقل" را مشخص کرده و آنها را از بقیه متمایز میکند، باید بپذیریم که "بهتربودن" را تعریف کرده است یا ملاکی برای بهتر بودن ارائه میکند، یعنی صرفاً بیان این است که یک اقتصاددان بجای جمله غریب و نامأنوس "انسانهای عاقل گزینهای را که انتخاب میکنند انتخاب میکنند" برای "زیبایی تئوری" از جمله مترادف آن، یعنی "انسانهای عاقل گزینه بهتر را انتخاب میکنند" استفاده میکند.
اما آیا اقتصاددانان پیامدهای این قرائت را میپذیرند؟ این سوالی است که مایلم حامد قدوسی خودش صراحتاً به آن پاسخ دهد. اما ادامه نوشته او ظاهراً نشان میدهد که این قرائت را نخواهد پذیرفت. او آورده است: "این رفتار همان رفتار بیشینه کردن منفعت است که به عنوان یکی از مشخصههای پایهای رفتار عقلانی در اقتصاد شناخته میشود...".
کدام رفتار؟!
مشخصه!!!
آنچه از جملات بالا برمیآمد این بود که "هر رفتاری" بیشینه کردن منفعت است و روشن است که چنین چیزی نمیتواند مشخصه رفتار عقلانی باشد مگر اینکه هر رفتاری عقلانی باشد.