به مناسبت درگذشت مادر يکی از همسفران

از طرف سجاد سلطان زاده برای صدرا:

 

... يادش به خير مادرم !

از پيش

در جهد بود دائم، تا واژگون کند

ديوار اندهی که يقين داشت

           در دل ام،

مرگ اش به جای خالی اش احداث می کند.

 

خنديد و

    آن چنان که تو گفتی من نيستم مخاطب او

                                     گفت:

    " – می دانی؟

               اين جور وقت هاست

               که مرگ، زلّه، در نهايت نفرت

          از پوچی ِ وظيفه شرم آورش

               ملال

               احساس می کند."

 

                   بامداد

چند نکته پیرامون درس های پیشنهادی برای ترم آینده

 

هرچند مطمئن نیستم اینجا برای اعلام نظر مناسب باشد ولی چون آقای شفا فرمودند نظر بدهید تصمیم گرفتم عجالتاً چند نکته را ذکر کنم که برداشت نشود نظری نداریم:

 

1      تنوع درس­های خوب است و باید به این دلیل از مسئولین دانشکده تشکر کرد.

2      خالی بودن استاد درس فلسفه علم 2 برای ما (ورودی­های 84) نگران کننده است.

3      گمان می­کنم بیشتر بچه­های ورودی 84 (از جمله خودم) علاقه­مند باشند که بتوانند درس آقای دکتر پایا را بگریند ولی با توجه به اینکه درس فلسفه علم 1 برای ایشان در نظر گرفته شده است، این امکان وجود ندارد.

4     به نظر می­رسد بیشتر بچه­هایی که سال گذشته با دکتر نسرین فلسفه علم 1 داشتند از کلاس راضی بودند و ایشان برای این درس مناسب باشند.

 

  • با توجه به موارد 1 و 2 و 3 پیشنهاد می­گردد، درس فلسفه علم 1 را مانند گذشته دکتر نسرین ارائه کنند و دکتر پایا درس فلسفه علم 2 را ارائه بدهند.

نظرات سایر دانشجویان در این زمینه: 

آرزو اسلامی: ... آقاي دكتر نسرين با توجه به نحوه تدريس وي‍ژه شان كه دانشجو محور است براي فلسفه علم ا كاملا مناسب هستند و به نظر مي رسد حضور چنين فردي برای ترغیب دانشجويان ترم اولي لازم و مفيد است .
درباره درس فلسفه اسلامي سئوال اين است كه چرا گروه تصميم گرفته اند تا استاد اين درس را تغيير بدهند . تعامل بسيار خوب آقاي دكتر حسيني با دانشجويان فلسفه علم مساله مهمي است كه نميتوان به راحتي از آن چشم پوشيد . معمولا زماني از بك استاد جديد استفاده مي شود كه نيازي احساس شود . فلسفه اسلامي رشته تخصصي دكتر حسيني است و ايشان كاملا سعي مي كنند مطالب مورد نياز دانشجويان فلسفه علم را در كلاس ارائه دهند .
من با تغييرا ت زير موافقم :
فلسفه علم 1: دكتر نسرين
فلسفه علم 2: دكتر پايا
فلسفه اسلامي : دكتر حسيني

 

ساجد طیبی: ... من هم کاملاَ با نظر ایشان (خانم اسلامی) درباره دکتر حسینی موافق هستم. دکتر حسینی با توجه به حضور طولانی مدت در گروه و درگیر بودن با مسائل آموزشی گروه به خوبی نیازها و علایق بچه ها را می دانند. ضمن اینکه به خاطر آشنای شان با مباحث مطرح در دیگر حوزه های مورد علاقه بچه ها در تطبیق دادن مباحث فلسفه اسلامی با مباحث جدید بسیار قوی و جذاب عمل می کنند.

 

یاسر خوشنویس: من هم امیدوار بودم که درس فلسفه اسلامی را با آقای دکتر حسینی بگیرم. چون در مورد آشنایی ایشان با فلسفه معاصر و توانایی ایشان در مباحث تطبیقی از دوستان زیاد شنیده بودم.
و البته امیدوارم که آقای دکتر نسرین هر چه سریعتر با موفقیت برگردند تا وضعیت درس فلسفه علم 2 مشخص شود. شخصا مایل بودم درسی با آقای دکتر پایا داشته باشم. از این بابت ترجیح می دهم که درس فلسفه علم 2 را ایشان ارائه کنند. در عین حال با استدلال خانم اسلامی بسیار موافقم. بنابراین ترجیحم جنبه ای غیرشخصی هم پیدا می کند.
بنابراین در مجموع با تغییرات پیشنهادشده موافقم.

جهت اطلاع 2

هوالحق

درس آقای کچوئیان حذف شده و فلسفه علوم اجتماعی توسط عماد افروغ اضافه شده است.

جهت اطلاع

هوالحق

پیش اعلام دروس از سوی دانشکده به شرح زیر میباشد: 

۱             معرفت شناسی                             آقای فطورچی

۲             منطق ریاضی 1                          دکتر نبوی

۳             فلسفه علم 1                                دکترعلی پایا

۴             فلسفه علم 2                               

۵             فلسفه غرب 1                              دکتر مجتهدی

۶             فلسفه اسلامی 1                           دکتر رضا اکبریان

۷             فلسفه تطبیقی                               دکتر حسین کلباسی

۸             فلسه تحلیلی                                 دکتر آیت آلهی

۹             جامعه شناسی معرفت                    دکتر کچوئیان

۱۰           فلسفه زیست شناسی                      دکتر حسن میانداری

۱۱           مقدمه ای بر فلسفه علم                   آقای تقوی

۱۲           فلسفه دین                                   دکتر حسینی

 

برای مجید اژدری عزیز

هوالحق

 برهان روشی است که منطق ارسطو سعی در تبیین آن داشت (علم آلی قانونگذارنده ای که رعایت قوانین آن فکر را از خطا مصون میدارد.) این علم در سیر خود تبدیل به منطق جدید شد که صورتگرا تر است و باز هم در حال تحول است (برخی تحولات آن مانند درگیریهای میان پلانتینگا و کریپکی و کواین را دیده ایم).
ما میخواهیم که منطق نهایتا شمولیت داشته باشد یعنی هر چیزی را که عقل درستی آنرا تایید میکند بتوان برهانی نمود.اما هنوز موفق به تبیین و صورتبندی چنین منطقی نشده ایم.ما چگونه منطق را کامل و کاملتر میکنیم(اگر اساسا لفظ کامل در اینجا پسندیده باشد)؟آیا در اینکار از نوعی فکر استفاده میکنیم که ورای دستورات منطقی که تاکنون ساخته ایم کار میکند؟ این نوع فکر در حرکت خود از چه ابزاری بهره میبرد؟ آیا اساسا ابزاری را بکار میگیرد؟ مثلا ((روش)) را به مثابه ابزار آنگونه که دکارت توصیف میکرد؟ یا چیزی شبیه به روش؟ یا چیزی دیگر؟ آیا اگر چنین باشد به ابزار مذکور آگاهی دارد؟ اگر ندارد چگونه آنرا بکار میبرد و اگر دارد چرا تاکنون هیچکس در هیچ کتابی یا مقاله ای این ابزار فوق العاده را که عقل به وسیله آن میتواند علم منطق را به پیش ببرد معرفی نکرده است؟ (شاید یک تکنولوژی انحصاری است مثل تکنولوژی هسته ای!) هرچند ما از چند و چون و حتی وجود یا عدم وجود چنین ابزاری بیخبریم لکن یک چیز مسلم است و آن اینکه:
یقینا ما در باره حقیقت نهایی که در منطق درجستجوی آنیم مطلقا جاهل نیستیم. قبل از منطق جدید و در زمان منطق ارسطویی هم مطلقا جاهل نبودیم. اما بسیاری از گزاره های منطق ارسطو از نظر منطق جدید احتمالا ((کاذب)) هستند و حال آنکه ممکن است باقی گزاره های منطق ارسطویی نیز در آینده کاذب شمرده شوند لکن این بدان معنا نیست که در منطق ارسطو هیچ اثری از حقیقتی که در پی آن بوده نیست. منطق و البته به طور کلی علم مجموعه گزاره هایی است که بیشتر آنها کاذبند اما همگی به این لحاظ که بی نسبت با حقیقت نیستند ژرفند.

بهتر از سکوت

هوالحق

فیلسوف تحلیلی برهان را برترین چیزها میشمرد. لذا گمان بر آن دارد که حقیقت مجموعه همه گزاره های صادق است لکن من باور دارم که حتی برهان نیز ذیل نوعی جدل اعتبار می یابد. میخواهم تمام گفته ام را در یک نقل قول پنهان کنم بی آنکه با شفافیت بیش از حد در سخن عظمت اندیشیدنی بودن آنرا بر باد دهم:

نقیض یک گزاره صادق گزاره ای کاذب است اما نقیض یک حقیقت ژرف گاهی حقیقت ژرف دیگری است.

نیلس بور (به نقل از کتاب کل و جزء)

تشریح برای رفع شبهه(عطف به یادداشت آقای طیبی)

هوالحق

۱- اول یک بار به صورت خلاصه تقسیم بندی خود را در مورد کلمات مورد استفاده دانشمند مینویسم زیرا بخش عمده ای از مسئله مطروح در یادداشت آقای طیبی به عدم توجه به آن بر میگردد:

کلید واژه (کلمات خاص یک نظریه علمی که بیان گزاره های علمی آن نظریه  بدون آنها غیرممکن و یا غیر دقیق است ) که دو دسته میشود:

                   الف) کلید واژه های مربوط به مفاهیم اساسی (یعنی کلید واژه هایی که بالکل یعنی به صورت کامل مبتنی بر کلید واژه های دیگر تعریف نمیشوند.)

                   ب) کلید واژه های مربوط به مفاهیم غیراساسی (یعنی کلید واژه هایی که بالکل یعنی به صورت کامل مبتنی بر کلید واژه های اساسی تعریف میشوند.)

در نتیجه همانگونه که واضح و در خلاصه مقاله مصرح است، آنچنان که در درسنامه ها آموخته ایم(یعنی با پس زمینه فلسفی آن درسنامه ها یعنی نحوه انتخاب کلید واژه های مربوط به مفاهیم اساسی) سرعت یک مفهوم غیر اساسی خواهد بود. زیرا بر اساس جابجایی و زمان تعریف میشد: V=dx/dt

اینکه کدام یک از مفاهیم اساسی و کدام غیر اساسی هستند کاملا به پس زمینه فلسفی یک نظریه برمیگردد. بیشتر مثالهایی که شما گفتید بدیهی است که در نظریه های فیزیک با پس زمینه آنتی رئالیستی غیر اساسی هستند اما برخی از آنها مثل نیرو برای نیوتون که در پس زمینه فلسفی کلاسیک می اندیشید اساسی تلقی میشد.

۱- اینکه برخی مفاهیم(مفاهیم غیر پایه) بالکل بر اساس مفاهیم دیگر تعریف میشوند با توجه به آنچه گفته آمد واضح است و البته برای تدقیق آمده است مثلا در پس زمینه نیوتونی کلیدواژه زمان بر اساس هیچ کلیدواژه دیگری تعریف نمیشود اما نیرو با آنکه اساسی است مثل زمان نیست. زیرا به نظر میرسد نیوتون مفاهیم جرم و نیرو را به صورت جفت معرفی میکند.(یعنی گراف تعاریف الزاما درختی نیست هرچند که زیرگراف منزوی ندارد)مثالی که خوب قابل درک باشد جفت مفاهیم بار مثبت و بار منفی است.آنها باهم تعریف میشوند اما با ارتباط با مفهوم نیرو به بقیه مفاهیم هم وصل شده و منزوی نخواهند بود. من از اینکه شما این کلمه را (کلمه بالکل) را دیدید و روی آن حساس شدید حقیقتا ممنونم چون این واژه برای من سر منشا گام بعدی در بسط این نظریه است که در صدد تبیین و نگارشش هستم که ارتباط مفاهیم را با یکدیگر به صورت گراف معرفی نمایم اما از میان تحسین کنندگان و طاعنان(مجموعه تهی!) هیچ کدام به این مطلب اشاره و توجه نکرده بودند.

مباحث متعددی ذیل این نظریه قابل طرح و بحث است از جمله اینکه <مرز کلیدواژه ها و واژه های دیگر در یک نظریه علمی چیست؟> که بحث مفصل و زیبایی خواهد بود اما این سوالات در کانون مقاله قرار نداشت و به مباحث مفصل و جدی جداگانه ای نیاز دارد.

چند یادداشت برای آقای شفاه

ّ[چون این یادداشت طولانی شد آن را در بخش نظرات نگذاشتم]

1- منظورت از "بالکل تعريف شدن بر اساس مفاهيم ديگر" چيست؟ ايا همان "تعريف کامل" است که کارنپ می گويد؟ (من با لفظ "بالکل" مشکل دارم. نمی دان چرا من را می ترساند.) اگر اينطور است يک توضيح کوچک لازم است که کارنپ حداقل در دوره دوم کار فلسفی خود قائل به اين نبود که مفاهيم غير پايه بايد به طور کامل توسط مفاهيم پايه تعريف شوند. بلکه تعريف جزيی نيز برای کارنپ کافی بود. بطور کلی منظور کارنپ از برساختن مفاهيم غير پايه بر اساس مفاهيم پايه اين بود که: تمام گزاره های راجع به آن مفهوم قابل تبديل (Transformation) به گزراره های راجع به مفاهيم پايه باشند. تمام پروژه کارنپ مشخص کردن ماهيت اين تبديل بود.

2- منظورت از مفاهيم پايه چيست؟ اگر منظورت چيزهايی مثل نيرو، جرم، ژن و .... است بايد بگويم که به نظر من بين مفاهيم پايه تو و مفاهيم پايه کارنپ فقط يک تشابه لفظی است. تمامی اين مفاهيم، مفاهيمی هستند که در پروژه کارنپ ساخته می شوند و لذا غير پايه هستند. مفاهيم پايه کارنپ از جنس given هستند و من بعيد می دانم givenای متناظر با نيرو داشته باشي. (داريم؟) در هر حال برای کارنپ نيرو و جرم غير قابل تعريف نيست.

3- من فکر می کنم اگرمفاهيم پايه چيزی شبيه به همان given ها يا پديدارها باشند و بر اساس آن ها مفاهيمی مثل جرم و نيرو ساخته شوند خواهيم توانست از دام هايی که کوهن پيش پای ما قرار می دهد فرار کنيم. مگر اينکه نشان داده شود که پس زمينه فلسفی يا علمی در درک ما از given ها نيز تأثير دارند.   

خلاصه مقاله پس زمينه فلسفي علم

هوالحق

 

اين نوشتار از تامل در مفهوم «انقلاب علمي» کوهن آغاز مي شود. آنجايي که کوهن انقلاب علمي را انقلاب در مفاهيم نيز مي داند (کوهن 1959). اين نوشتار قصد دارد گونه اي ديگر به موضوع «تغيير نگرش  به جهان» بپردازد. وقتي که يک دانشمند به تشريح نظريات علمي خود ميپردازد، از مجموعه اي از «کلمات کليدي» بهره ميبرد. او از اين کلمات مقصود خاصي دارد. . اگر شما کلمات «نيرو»، «جرم»،«شتاب» و ... را از مکانيک نيوتوني حذف کنيد، با اين کار چيزي براي بيان باقي نگذاشته ايد. در زيست شناسي معاصر بدون کلمه هاي کليدي «سلول»، «ترميم»، «ژن»، «وراثت» و ... شما هيچ چيز نداريد. فهم دقيق يک نظام علمي (به طور خاص فيزيکي که ما روي آن متمرکز خواهيم شد) عبارت است از «دريافت دقيق مفاهيم مورد استعمال آن و درک درست و دقيق ارتباط اين مفاهيم با يکديگر».

پس در مواجهه با يک نظام علمي دو پرسش بنيادين موجود است:

-        مفاهيم مورد استفاده دقيقا چه معنايي دارند؟

-        ارتباط اين مفاهيم با يکديگر چگونه است؟

در حوزه مفاهيم يک نظام علمي دودسته مفهوم قابل تشخيص است:

1-     مفاهيمي که بالکل بر اساس مفاهيمي ديگر معرفي ميشوند(شبيه آنچه کارناپ آنها را کميات مشتقه مينامد(1378،ص 212))

2-     مفاهيمي که بالکل بر اساس مفاهيم يگر تعريف نشده اند.

مفاهيم دسته اول را مفاهيم غير اصلي يا غير اساسي و مفاهيم دسته دوم را مفاهيم پايه يا اصلي يا اساسي ميناميم. به نظر ميرسد تغيير پارادايم با تغيير در مفاهيم اساسي اتفاق مي افتد هرچد شايد اين تنها راه بروز انقلاب علمي نباشد. درباره اينکه مفاهيم اساسي چگونه قابل درک اند، بايستي گفت که آنها هرچند بر اساس مفاهيم ديگر تعريف نميشوند لکن اغلب اوقات بر اساس مفاهيمي که معمولا صرفا علمي شمرده نمي شوند بيان ميگردند. معرفي اين مفاهيم پايه و در ضمن، گزينش برخي مفاهيم مورد استفاده در يک مجموعه مفهوم در يک نظام علمي به عنوان مفاهيم پايه، به چيزي برميگردد که من آنرا «پس زمينه فلسفي مفاهيم» مينامم.

 به طورکلي شايد بتوان سه دسته پس زمينه فلسفي را در تاريخ علم در فهم نظامات علمي(به ويژه فيزيکي) تشخيص داد:

1-     پس زمينه افلاطوني: اين پس زمينه با آنکه کمي عجيب است بسيار رايج است. بسياري از اهالي جامعه علمي وابسته به اين پس زمينه اند. توضيح آنکه چنين پس زمينه فلسفي تمايل بدان دارد تا همه چيز را داراي وجود خارجي بيانگارد.

2-     پس زمينه کلاسيک: اين پس زمينه مبتني بر فرض«شيء في نفسه» است (هرچند احتمالا دانشمندي که اينگونه مي انديشد آنرا چنين نمينامد بلکه مثلا به کلمه «شيء» يا «جسم» اکتفا ميکند). در اين فرض برخلاف پس زمينه افلاطوني، همه چيز «موجود» نيست؛ بلکه تعداد معدودي از مفاهيم حقيقتا وجود دارند. بقيه مفاهيم تنها کلماتي براي بيان حالات و روابط ميان موجودات هستند.

3-     پس زمينه آنتي رئاليستي: اين پس زمينه که امتداد سنت هيومي است، اساسا وجود داشتن به معناي کلاسيک و افلاطوني آن را «بي معنا» مي شمرد. در اين نوع پس زمينه فلسفي جهان چيزي جز مشاهدات نيست. در موضع آنتي رئاليستي، فيزيک، معرفي و بيان و کشف اشياء نيست. بلکه کشف رابطه ميان تغييرات مشهود است.

سوالي که به وجود مي آيد اين است که آيا پس زمينه فلسفي درک مفاهيم پايه تاثيري بر خود نظام علمي دارد، يعني منجر به ايجاد يا حذف مفاهيم در نظام علمي و تغيير يا اصلاح در رابطه ميان مفاهيم ميشود؟

پاسخ اين پرسش مثبت است

دو نتيجه اصلي از اين بحث ميتوان داشت:

1-     علم و فلسفه پيوندي قوي دارند و هرچند که گاهي طرفدارانشان بر ضد يکديگر مي شورند، لکن همانند دوران ارسطو علم هنوز هم فلسفه طبيعي است. مفاهيم علمي تنها در يک پس زمينه فلسفي معناي علمي خود را مي يابند. بدون هيچ پس زمينه فلسفي، هيچ مشاهده اي با واژه هاي بکار گرفته شده توصيف شدني نيست. در اين حالت علم خاصيت توضيح دهندگي و آگاهي بخشي اش را از دست ميدهد. اين چيزي است که علم در تاريخ خود در نتيجه ناديده گرفتن پس زمينه هاي فلسفيش به سوي آن پيش ميرود.

2-     يک نظام علمي با تغيير در مفاهيم بنيادينش دچار انقلاب ميشود. به اين ترتيب تاملي فلسفي در هر انقلاب علمي لازم است، هرچند که صريح و آگاهانه نباشد.

«اصلي ترين تغيير در پارادايم، تغيير مفاهيم است؛ هرچه تغيير در مفاهيم گسترده تر و بنيادي تر، انقلاب علمي عظيمتر!»

 

 

صورت بندي تبيين علمي در آراي همپل

صورتبندی کلاسیک تبیین علمی كه توسط كارل گوستاو همپل(1) انجام شده است، مبتنی بر فرم و ارائه شماهای مختلفي است كه اساسي ترين آن ها، شمای "قیاسی- قانونی" و "استقرایی" است. در جلسه ي اين هفته، ابتدا به بیان این شماها و موارد دیگر تبیین صورت بندی شده توسط همپل پرداخته می شود. در انتها برخی از انتقاداتی که بر این صورت بندی وارد شده است مطرح و بررسي می شود.

مرجع اصلي، كتاب همپل درباره ي تبيين علمي (جنبه هاي تبيين علمي، 1965) است. براي ديدن شرح موجز و رسايي از جغرافياي بحث تبيين در آراي همپل به فارسي، فصل 5 (قوانين و نقش آن ها در تبيين علمي) و 6 (نظريه ها و تبيين نظري) از كتاب "فلسفه ي علوم طبيعي" همپل(2)خوب است. من قبل از اين كتاب، با خواندن بخش نخست كتاب "مقدمه اي بر فلسفه ي علم" كارنپ(3)، با عنوان "قوانين، تبيين ها و احتمالات" به بحث علاقه مند شدم.

تبيين منطقي و نحوي "تبيين" توسط همپل به همراه اپنهايم، ابتدا با مقاله اي در 1948 صورت گرفته است. بعد در 1965 همپل درباره ي آن كتاب نوشته است. در نهايت همپل متاخر به نقد برخي از مهم ترين اين مطالب پرداخته است. (1973 نقد معناي عبارت نظري، و 1988 نقد شيوه ي استنتاجي نظريات علمي)

1. http://www.iep.utm.edu/h/hempel.htm
2. فلسفه ي علوم طبيعي، كارل همپل، ترجمه ي حسين معصومي همداني، مركز نشر دانشگاهي
3. مقدمه اي بر فلسفه ي علم، رودلف كارنپ، ترجمه ي يوسف عفيفي، انتشارات نيلوفر

نشست های هفتگی حلقه مطالعات فلسفی

 

سخنران این هفته آقای صدرا ساده هستند که قول داده اند چکیده مطلبشان را در وبلاگ قراردهند. 

۴ شنبه - ساعت ۶:۳۰ - دفتر مطالعات فرهنگی