دیویدسون در بیابان غنیمت است

 

 

 

 

ذهنیت، بین الاذهانیت و عینیت در آرای دیویدسون

 

ارائه دهنده: مهدی نسرین nasrin@ipm.ir

اردیبهشت و خرداد ۱۳٨۵

 

در  این مجموعه سمینارها شش مقاله از مقاله های نسبتاً متاخر دونالد دیویدسون که در کتاب Subjective, Intersubjectiv, Objective  گردآوری شده اند  بررسی خواهند شد. این مقاله ها به ترتیب تاریخی و به شرح زیر ارائه خواهند شد:

1- Rational Animals (1982)

2- The Myth of Subjective (1988)

3- Epistemology Externalized (1990)

4- Three Varieties of Knowledge (1991)

5- The Second Person (1992)

6- The Emergence of Thought (1997)

 

 

 

زمان: دوشنبه ها دو تا چهار بعد از ظهر )شروع کلاسها از چهارم اردیبهشت)

مکان: میدان نیاوران- پژوهشگاه دانشهای بنیادی – پژوهشکده فلسفه تحلیلی

 

شرکت برای کلیه علاقه مندان آزاد است.

وقت اضافه

این مطلب در واقع نظری است بر نوشه آقای شفاه ولی به علت این که مشکلی پیش آمده و بخش نظرات آن را قبول نمی کند در اینجا آورده می شود

جسارتا باید عرض کنم متاسفانه به نظر می رسد در این نوشته مفاهیم به طرز تاسف آوری مغشوش بکار برده شده اند. مثلا:

کی گفته محمول های زبان عادی مدلول علامات صوری در سمانتیک هستند؟!! اصلاً مگر محمول های زبان عادی در سمانتیک هستند؟!! همچنین منطق دانان بیچاره "تعبیر" را تعریف کرده اند همینطوری نیست که هر چیزی تعبیر باشد!! (مثلاً در منطق محمولات تعبیر یک زوج مرتب است که مولفه اول آن دامنه تعبیر و مولفه دیگر آن تابع تعبیر است.)

همچنین برای اینکه اصل بحث فراموش نشود و به دلیل اینکه مدتی است راجع به اینها بحث نمی کنیم می خواستم بپرسم آیا هنوز معتقدید که قواعد نحوی منطق (قواعد ساخت) متولی تمیز گزاره های معنادار هستد؟ آیا معتقدید اگر کسی جمله ای که بر اساس قواعد نحوی درست ساخت است را با ادعای اینکه آن بی معنی است طرد کند، لاجرم از منطق دو ارزشی خارج شده است؟ (من با این دو ادعای شما مشکل دارم، البته برای توجیه این دو مشکلات دیگری هم درست کرده اید.)

وقت تمام شد! خودم جوابش را میگویم!

هوالحق

توضیح برای دوستانی که متوجه نشده اند چرا جمله مورد بحث اشکال نحوی دارد:

توضیح را با تامل درباره یک پرسش شروع میکنیم: آیا میتوان در منطق محمولات مرتبه اول به جای علامت محمولها از علامت <*> یا مثلا <@> استفاده کرد؟ مسلما نه! چرا ؟ چون استفاده از این علامات در این موضع مطابق قوانین نحو منطق صوری درست نیست؟ چه چیزهایی صحیح است؟ حروف انگلیسی بزرگ از فلان حرف تا بهمان حرف. پس محمولاتی که در زبان عادی استفاده میشود چی؟-در زبان عادی پی وکیو و آر و ... محمول نیستند. به علاوه محمولهای زبان عادی هم در نحو منطق صوری نمیگنجند و استفاده از آنها در یک جمله ازمنظر منطق صوری زنجیره ای غیر درست ساخت ایجاد میکند!؟

خب اینکه معلوم است که محمولهای زبان عادی مدلولات علامات صوری در سمنتیک هستند! کسی هم نگفته که اینها زنجیره درست ساختند به قول هیلبرت اینها تعبیری از زنجیره درست ساخت ما در سمنتیک هستند. تعبیری سمنتیکی برای سینتکس منطق صوری ما. خب حالا برویم سر اصل مطلب!

آیا <هرشلوسه چغور است> یک تعبیر سمنتیکی برای یک زنجیره درست ساخت است؟ مسلما نه. (زیرا فرض بر این بوده که شلوسه و چغور هیچ معنایی ندارند.) آیا یک زنجیره درست ساخت است؟ مسلما نه تنها دو راه داریم : یا این گزاره اساسا چیزی نیست(که هست) یا یک زنجیره غیر درست ساخت است(که هست!).

والسلام!

 

مرز معناداری

هوالحق

آیا (هر شلوسه چغور است.) جمله ای بی معنی است؟ در این صورت آیا بی معنایی آن مستقل از سلامت نحوی آن است؟ در این صورت آیا ما علاوه بر قوانین منطق صوری که درست ساخت بودن یک جمله را داوری میکند به معیاری اضافه احتیاج داریم تا معناداری را داوری کند؟ در اینصورت آیا مشکلی که پیش از این پذیرفته شده بود یعنی سه ارزشی شدن منطق پیش نخواهد آمد؟ ( جملات در این صورت صادق-دروغ و بی معنی میتوانند باشند.)

پاسخ:

این جمله بیمعناست اما نه به دلیل آنکه آمپریکال مینینگ ندارند بلکه به دلیل آنکه قوانین نحو منطق را نقض کرده است.غلط یا درست بودن یک جمله در منطق با توجه به سمنتیک آن دریافته میشود. اینها نه جمله نشانه اند مثلPx و نه چیزی در سمنتیک.

اصلا دعوا اینجا نیست. حساب چنین جمله هایی با توجه به آنچه گفتم معلوم است. دعوا سر جمله هایی است که محمولهای آن مدلول و ما به ازاء سمنتیکی دارند اما آمپریکال مینینگ ندارند. مثل این جمله که (در جهان چیزی هست که به هیچ وجه قابل شناخت نیست.)

والسلام علی من التبع الهدی!

چکیده مقاله پایانی درس فلسفه علم: پارادایم‌های مفهومی، پارادایم‌های ارزشی و عقلانیت علمی  

برای اینکه وبلاگ دیرتر نابود شود! 

طی قرون اخیر علم به عنوان یک واحد عقلانی معرفت زا شناخته شده است. حلقه وین حتی این ادعا را مطرح کردند که علم تنها واحد معرفت زا است. در فلسفه علم استاندارد، هم نگاه اثبات گرا و هم نگاه ابطال گرا -در عین حال که با یکدیگر اختلاف دارند- عقلانیت علمی را به صورت یک نظریه دائمی مطرح کنند که کاملا عینی است. در مقابل، کوهن، در کتاب مشهورش، ساختار انقلابهای علمی، دو مفهوم پارادایم علمی و قیاس‌ناپذیری پارادایمها را مطرح می‌کند و در نتیجه علم و پیشرفت آن را به صورت متفاوتی تصویر می‌نماید. تحلیل کوهن هم عقلانی بودن علم و هم معرفت زایی آن را به صورتی که در فلسفه علم استاندارد مطرح می‌شود، مورد مناقشه قرار می‌دهد. زبان کوهن در این کتاب همراه با ابهام و عدم وضوح کافی مطلوب برای یک متن فلسفی است و این مساله خود موجب تفاسیر مختلف از آرای کوهن شده است. در این نوشته مفهوم پارادایم مورد بررسی قرار گرفته و این مفهوم به شکل دیگری بازتعریف شده است. بازتعریف این نوشته بر این ادعا مبتنی است که یک پارادایم علمی را می‌توان به دو بخش پارادایم ارزشی و پارادایم مفهومی تجزیه نمود. در ادامه، نتایج این بازتعریف، در مورد مساله قیاس‌ناپذیری پارادایم‌ها، عقلانیت علمی و پیشرفت علم مورد بررسی قرار گرفته است.  

بر حال ما چه سود اگر شيشه نو شود؟

  

آيد بهار و پيرهن بيشه نو شود    

نوتر برآورد گل اگر ريشه نو شود

زيباست روی كاكل سبزت كلاه نو  

زيباتر آن‌كه در سرت انديشه نو شود

ما را غم كهن به می كهنه بسپريد

بر حال ما چه سود اگر شيشه نو شود

شبديز رام خسرو و شيرين به كام او

 بر فرق ما چه فرق اگر تيشه نو شود

غم می خوريم و ناز تورا می كشيم باز 

سودا همان كنيم اگر پيشه نو شود

 

 

شعر از منوچهر آتشي خدابيامرز